واقعگرا
يا
اخلاقگرا؟
عباس عبدي
در پي يادداشت ديروز با عنوان «نقد مشترك نيروهاي سياسي» يكي از دوستان پرسيد كه خودم كدام مبنا را قبول دارم؟ آيا پذيرش رويكرد واقعگرا، تن دادن بر ظلم و ستم و زورگويي نيست؟ آيا تاييد آنچه ميگذرد و مورد پذيرش نيست، تلقي نميشود؟ آيا در ميان اين دو رويكرد بهتر نيست كه به جاي تاييد ظلم و زور، حداقل ديدگاه اخلاقگرا را بپذيريم؟ دفاع از صلح، حقوق بشر، محيط زيست و ديگر ارزشهاي جهاني فقط در ذيل ديدگاه اخلاقگرا ممكن است، پس چرا بايد به رويكرد واقعگرا يا به تعبير دقيقتر قدرتگرا تن بدهيم؟ در پاسخ عرض ميكنم كه بنده در يادداشت مذكور توصيه نكردهام كه رويكرد واقعگرا را بپذيريد يا حتي نگفتهام كه خودم نيز طرفدار اين رويكرد هستم. هدف آن يادداشت اثبات اين نكته بود كه نميتوانيم در موضوعات مشابه به صورت دلبخواهي يكبار از رويكرد واقعگرا و يكبار هم از رويكرد اخلاقگرا استفاده كنيم. در همه حالات مشابه بايد به يك رويكرد متعهد و ملتزم بود. بايد از دوگانگي رويكردي پرهيز كرد. بنابراين مساله اصلي غلبه معيارهاي دوگانه است كه پذيرفتني نيست. ما نميتوانيم، در برابر حمله ايالات متحده به عراق، حتي با جعل اخبار دروغ سكوت كنيم، يا حكومت متجاوز را دموكراتيك بدانيم، ولي نوبت حمله به اوكراين كه ميرسد، ارزيابي متفاوتي ارايه كنيم. اين دوگانگي تحليلي و رويكردي راه را براي هر گونه تفاهمي ميبندد. فارغ از اين نكته، كدام رويكرد به صواب نزديكتر است كه بايد از آن دفاع كرد؟
به نظر من رويكرد تركيبي جوابگو است. به اين معني كه در مقام توصيف و فهم رفتارهاي، بايد رويكرد واقعگرا را مبناي توصيف قرار داد ولي در مقام تجويز و ارزش، رويكرد اخلاقگرا را ترويج كرد. اجازه دهيد مثالي داخلي زده شود. در مقام توصيف ميفهميم كه با افزايش فقر و نابرابري، جرايم مالي و سرقت افزايش پيدا ميكند. ولي در مقام تجويز به كسي نميگوييم كه اگر فقير شدي دزدي كن، حتما اين كار را ضد ارزش ميدانيم و توصيه به انجام آن نميكنيم، بلكه پرهيز هم ميدهيم. يكي از علل رشد گرايش به سرقت ميتواند ريخته شدن قبح دزدي يا مشروع معرفي كردن آن باشد. ما با رويكرد اخلاقگرا هزينه عبور فرد از زشتي دزدي را زياد ميكنيم. همانطور كه با استناد به رويكرد اخلاقگرا در روابط بينالملل، هزينه جنگ و تجاوز را بيشتر ميكنيم، در عين حال بايد توجه داشته باشيم كه اگر كساني نابرابري ايجاد يا فقر را بيشتر ميكنند، بايد منتظر باشند كه سرقت هم افزايش يابد. ما سرقت را مشروع و عادي نميكنيم، ولي ميدانيم كه ريشه آن در نابرابري و فقر گسترده و فقدان تعلق خاطر فرد به جامعه است و كساني هستند كه اين وضع را به وجود آوردهاند و آنان نيز مسووليت مهمي در پديده سرقت دارند. بنابراين حكومتهايي كه موازنه قوا را به شكل خطرناكي به هم ميزنند در شكلگيري رفتار واقعگرا و جنگ مسووليت مستقيم دارند.
از سوي ديگر اتكا به رويكرد اخلاقگرا بدون توجه به رويكرد واقعگرا ممكن است در مواردي منجر به جنگ شود. در واقع بايد گوشه چشمي به رويكرد واقعگرا در وصف رفتار حكومتها داشت، چون هميشه كساني هستند كه براساس اين رويكرد عمل ميكنند، پس كنار گذاشتن آن در مقام عمل خطرناك است. هيچ اخلاقي، بدون موازنه قدرت و تضمين كافي، پايدار نخواهد ماند. پس رويكرد واقعگرا از اين جهت نيز بر رويكرد اخلاقگرا برتري عملي دارد. انتزاعي و اخلاقي كردن امور واقعي مثل قدرت و پول، ممكن است نتايج منفي داشته باشد و حتي اخلاق را زايل كند. ولي بدون رويكرد اخلاقي نيز نميتوان زندگي كرد. در هر حال همه نسبت به وضع موجود معترض هستيم. آن را ناعادلانه و غيراخلاقي ميدانيم، پس بايد حامل و مُبلِغ ارزشهاي برتر اخلاقي هم باشيم. ولي اجازه ندهيم كه عدهاي واقعگرا خود را پشت شعارهاي رويكرد اخلاقگرا پنهان كنند. كاري كه امروز غربيها در ماجراي اوكراين به وفور انجام ميدهند.